توی یك خانه زیبا و جم وجور مادر خانه خیاطی می كرد. مامان خونه هر روز لباس و شلوار و چارقد و همه چیز می دوخت.
یك روز صدای گریه از توی كمد می اومد. آقای اتو به خانم چرخ خیاطی نگاه كرد و گفت یعنی كی توی كمد گریه میكنه؟ وسایل خیاطی یادشون اومد كه مامان خونه همون روز یك جعبه رو توی كمد گذاشته و منتظر بودند تا ...