توی یك ده خوش آب وهوا و كنار جوی بزرگی، یك خانه زیبا بود كه وحید كوچولو و خانواده اش آن جا زندگی می كردند.
یك روز كه وحید كنار جوی بزرگ آب نشسته بود صدایی را شنید كه كمك می خواست. وحید دنبال صاحب صدا گشت و آقای مورچه را با خانواده اش دید كه می خواستند به طرف دیگر جوی بروند. داستان"كمك كردن وحید" در ...