پسری بود كه همیشه همه وسایل را با كفشش شوت می كرد و گل می زد.
پدر برای پسرش كفش جدیدی خرید و از او قول گرفت كه مراقب كفش های جدیدش باشد. اما كمی كه پسر با كفش های جدیدش راه رفت قول خودش را فراموش كرد و با كفشش به سنگ ها لگد زد. گفش ها كه از دست پسر ناراحت ...