قدقدك و قادقادك موقع بازی با هم دعوا كردند.
یك روز قادقادك و قدقدك داشتند بازی می كردند كه باد شدیدی وزید و بال قادقادك به قدقدك خورد. آنها با هم دعوا كردند. قدقدك هوار كشید و رفت پیش ننه قدقدا. ننه قدقدا كه داشت آش درست می كرد، ملاقه را ...