حنانه موقع بازی خیلی مراقب بود تا مزاحم پدر و مادرش نشود.
وقتی پدرش بیكار می شد برای حنانه قصه می خواند و با او بازی می كرد. ماه مبارك رمضان بود. و حنانه با پدر و مادر و مادربزرگش روزه می گرفت. حنانه از پدرش به خاطر مهربانی اش تشكر كرد. پدر به او گفت ...