سوگل و سهیل با پدرشان به پارك رفته اند.
سوگل دلش می خواهد همیشه خودش تاب سواری كند. او به برادرش و بچه های دیگر زور می گوید. سوگل سوار تاب شد اما تاب اصلا تند حركت نمی كند. سوگل صدایی شنید و تعجب كرد ...