علی در یك ده زندگی می كرد. همه او را دوست داشتند.
او هر روز به مادربزرگش سر می زند تا تنها نماند. یك روز قشنگ زمستانی علی آماده شد تا به مدرسه برود. مادربزرگ برای او یك كلاه بافتنی درست كرده بود. او كلاه رابه علی داد تا به مدرسه برود. سر راه ...