بابا رحمان یك مزرعه ی گندم داشت.
او از مزرعه اش خیلی مراقبت می كرد. بابا رحمان در مزرعه اش یك مترسك داشت. او شب و روز از گندم ها مراقبت می كرد. یك روز یك عالمه گنجشك از راه رسیدند و شروع كردند به گندم خوردن ...