علی كوچولو اصلا غذا و میوه نمی خورد.
مادرش هر چه با مهربانی به او می گفت كه بیاید و چیزی بخورد او نمی آمد و فقط می گفت: نه. نمی خورم. او روز به روز ضعیف و ضعیف تر می شد. یك شب یك پری مهربان پیش علی كوچولو آمد و او را با خودش به ...