علی كوچولو در دشت بزرگی داشت بازی می كرد كه گله ای را دید.
او چوپان را دید كه می گفت: یك عمره من چوپانم همراه گوسفندانم می گذرم از صخره ها از دشت و كو و صحرا علی كوچولو با چوپان شروع كرد به حرف زدن. چوپان درباره فایده های شیر حرف زد ...