كیف می خواست به مدرسه برود.
كیف خیلی خوشحال بود.كیف داشت با شادی و خنده به مدرسه می رفت كه مورچه را دید. مورچه هم رفت توی كیف نشست و با هم به طرف مدرسه راه افتادند. سر راه كلاغ را دیدند ...