شاپرك یك روز صبح زود از خواب بیدار شد و در جنگل شروع به گردش كرد.
شاپرك به كلاغ رسید. كلاغ داشت لانه اش را تمیز می كرد. ولی شاپرك دلش نمی خواست كار كند. او از كلاغ خواست به گردش برود اما كلاغ گفت: كار به جای خودش، گردش و تفریح هم به جای خودش ...