یك كلاس بود كه خیلی ناراحت و غمگین بود.
او تنها بود. نه معلمی، نه دانش آموزی. یك روز یك گوزن از كنار كلاس رد می شد،آه و ناله ی كلاس را شنید. او برای گوزن گفت كه چقدر از بی سر و صدایی خسته شده است. او گفت كه دلش می خواهد پر از سر و ...