فرید خیلی بازیگوشی می كرد.
بچه ها را اذیت می كرد. شیشه های همسایه ها را می شكست. توی كوچه زباله می ریخت. یك روز كه كلاغه بلند بلند قار قار می كرد فرید سنگی برداشت تا كلاغ را بزند. هیچ كس فرید را دوست نداشت ...