سه تار و آواز دشتی
ای ساربان آهسته رو كآرام جانم میرود وآن دل كه با خود داشتم با دلستانم میرود من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی كه نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان ...