تصنیف دشتی
من و شمع نیمه جون امشب بس كه باریدیم شب به تنگ آمد خدایا آیینه جانم از غم تنهایی به سنگ آمد در این شبهایی كه می سوزم من به حال تو دیده می دوزم من چه می سوزم دیده می دوزم توای شمع واپسین شعله ...