تكخوانی شهرام ناظری، 13/04/1362
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها بی خویشتنم كردی بوی گل و ریحانها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها وی شور تو در سرها ...